به دلمــ قول داده ام دستش را بگیرمـ
و بیایمـ کنار تـــو ..
دلمـ قول داده باران نبارد
چون میخواهم یک دل سیر
قدر یکسال کهــ انتظار کشیده امـ نگاهت کنمــ
یک دل سیر برایت از تمام ناگفته ها حرف بزنمــ ..
میدانم وقتی بیایمـ همهـ حرفها یادم میرود
اما در سکوت و نگاهم حرف هاستــ ، فریاد هاستــ ..
شهید باغبانی
محرم نزدیک است ..
قافله دارد به کربــ بلا نزدیک میشود...
دل من هم دارد نزدیک میشود به دوسالگی نرفتن به کربــ بلا
آخر میدانی سال تولد من هجری شمسی نیست
سال تولد من هجری کربــ بلایست
من آن دم کهـ به کربــ بلا رفتهـ ام متولد شده امــ
و بیایمـ کنار تـــو ..
دلمـ قول داده باران نبارد
چون میخواهم یک دل سیر
قدر یکسال کهــ انتظار کشیده امـ نگاهت کنمــ
یک دل سیر برایت از تمام ناگفته ها حرف بزنمــ ..
میدانم وقتی بیایمـ همهـ حرفها یادم میرود
اما در سکوت و نگاهم حرف هاستــ ، فریاد هاستــ ..
شهید باغبانی
محرم نزدیک است ..
قافله دارد به کربــ بلا نزدیک میشود...
دل من هم دارد نزدیک میشود به دوسالگی نرفتن به کربــ بلا
آخر میدانی سال تولد من هجری شمسی نیست
سال تولد من هجری کربــ بلایست
من آن دم کهـ به کربــ بلا رفتهـ ام متولد شده امــ