در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

بسم الله الرحمن الرحیم
وَ إِن یَکَــــادُ الَّـــذِینَ کَفَـــرُوا
لَیُزْلِقُـــونَکَ بِأَبْصَــارِهِــمْ لَمَّـا
سَمِعُــوا الـذِّکْــرَ وَ یَقُــولُـونَ
انَّــهُ لَمَجْنُــونٌ وَ مَـا هُـــوَ إِلَّا
ذِکْـــــــــــرٌ لِّلْعَـــــالَمِیـــــنَ

"خداوند دست از دینش برنمیدارد
و ما دست از تو....حسین جان!"
نوکــــــــر رخ ارباب نبیند سخت است
شب اگر رخ مهتاب نبیند سخت است
لب تشـــنه اگر آب نبیند سخت است

یازهراکربــــ بلا ان شاء الله

پیوندها

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربــ بلا» ثبت شده است

یکماه قبل همین تاریخ بود بعد سه سال فراق به کربــ بلا رسیدم

با یک جفت پای خسته و ناتوان و چشم هایی پر از اشک ..

حالا من هستم و روضه خوانی دلم

و خاطرات دو سفر کربــ بلا ..

خانه ی یار کجاست؟

دلمــ داد می زند کربـــ بلا 

آری خانه ی یار من کربــ بلاست ..

اینجا هوا برای نفس کشیدن کم است

مهربان ارباب روضه خوانی را میشنوی ؟ اشک چشم هایم را میبینی ؟

مهربان ارباب دلتنگم و این خودش دنیایی حرف است ..


بیقرار نوشت :

اربعین به کربــ بلا بروید ..

به کربــ بلا بروید ..

+

دانه دانه عکسهای سفر را ورق میزنم هر کدامش دنیایی خاطره می اندازد در چشمانم 

++

دور از وطن افتاده ام ، کربــبلاست وطنمــ

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۴ ، ۲۳:۱۷
کــربــ بلایی محـب

- بسمــ ربـــ الحسیـــــــن -

ما گم شدگانیم که اندر خمــ دنیا

تنها هنر ماست که مجنون حسینیم

صلی الله علیک یا ابا عبدالله ..


۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۹:۴۰
کــربــ بلایی محـب

بسم رب الحسین

یکسال تمام منتظر رسیدن محرم مهربان ارباب بودم 

محرم آمد چشم بر هم زدنی دهه اول تمام شد 

دهه اول و هیئت انصار الفاطمه (س) و روضه های سربسته..

بغض هایی که جا خوش کرده اند و خیال فریاد شدن از چشمهایم را نداشته و ندارند

حالا روز به‌ روز بیشتر به اربعین مهربان ارباب نزدیکتر میشویم 

و بغض های بیشتری روی هم تلمبار میشود 

و بهانه های دلم بیشتر میشود 

و داغ فراق بیشتر خود نمایی می کند 

دیگر توان صبوری ندارم مهربان اربابم ..

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۳:۲۴
کــربــ بلایی محـب

اذن نوشتن میدهی مهربان اربابمــ؟

چند صباحیست میخواهم دلتنگی هایم را مکتوب کنم

اما دستم نه تنها به نوشتن نمی رود بلکه تمام حرفهایم اشک میشود و می بارد

این شب و روزها حرفهای بسیاری دارمــ

قدر سه سال فریاد در سینه حبس کرده ام
کجا فریاد کنم حرفهایم را ؟
مهربان ارباب میدانی چهــ گذشته است و می گذرد بر من ؟
برای نوشتن هر کلمه و جمله جان به لبم می رسد
نمیدانم امسال محرم را تاب می آورم یا نه..
سنگین شده ام .. آنقدر سنگین از این بغض های سر باز نکرده ام که حد ندارد
مهربان ارباب اربعین کربـــ بلایم نبری میمیرم ..
نگذار جا بمانم ..
سه سال فراق ذره ذره آبم کرده است
جان بر روح و جسمم نمانده ..
مهربان ارباب این نامه ی مکتوبم پر از التماس است
جان مادرت زهرا ..

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۴
کــربــ بلایی محـب

هر روز و هر شب کلمه و جمله ردیف میکنمـ

لابه لای جملاتم کمی بغض ، کمی اشک

کمی دندان به جگر گرفتنــ هم ردیف می شود ..

قاب عکس اتاق روضه خوان می شود

دو گنید طلا در یک قاب نمک بر زخم سر باز می شود

و باز همان حال شب جمعه ها لحاظ می شود

محبــ شما بیقــــــرار میشود ..

دستهایش به سمت شما دراز می شود ..

بیقرار نوشت :

داشتم بلاگمو  آپ میکردم صدای گوشیمـ ، پدر فلانی فوت شده .. انا لله و انا الیه راجعون تو هق هق گریه هامـ میگمــ ،  دوست خوبم یک جمله خدا صبرت دهد ..

دوستان فاتحه یادتون نره و دعا کنید خدا به دوستم صبر بده ..


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۲۰
کــربــ بلایی محـب