در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

بسم الله الرحمن الرحیم
وَ إِن یَکَــــادُ الَّـــذِینَ کَفَـــرُوا
لَیُزْلِقُـــونَکَ بِأَبْصَــارِهِــمْ لَمَّـا
سَمِعُــوا الـذِّکْــرَ وَ یَقُــولُـونَ
انَّــهُ لَمَجْنُــونٌ وَ مَـا هُـــوَ إِلَّا
ذِکْـــــــــــرٌ لِّلْعَـــــالَمِیـــــنَ

"خداوند دست از دینش برنمیدارد
و ما دست از تو....حسین جان!"
نوکــــــــر رخ ارباب نبیند سخت است
شب اگر رخ مهتاب نبیند سخت است
لب تشـــنه اگر آب نبیند سخت است

یازهراکربــــ بلا ان شاء الله

پیوندها

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربــ بلا» ثبت شده است

سال پیش یکسالهـــ شده بود عتبات رفتنمــ محرمـ کهـ آمد گفتمـ اربعین پای پیاده می آیمــ ،
آخر میدانی مهربان اربابــــــ میخواستم پاهایم تاول بزند ، یکی یکی عمود ها را طی کنمــ و ..
نشد کهـــــ نشد ..
دل بهانهــ گیرمــ چهــ به روز و شبمــ آورد خدا میدانـــــد ..
هرکهــ مسافر عتبات می شد برای خداحافظی جان بهــ لبمــ می رسید بماند ..
تا اینکهــــــــ هفده اردیبهشت در شهر مهمانی بهـ پا شد ،
آن روز دانشگاه آزاد و روضه خوانی و بارانی چشمان ،
هفت خرداد و یک شماره نا آشنا ،
زمان حرکتــــــ ، هزینهـ سفر و ...
اما نشد کهــ نشد راهی شومــ ...
محرم امسال کوچهـ پس کوچهــ های شهر بوی تربت گرفتــ
شهید گمنام مهمانی در شهر ،
گفتمـــ امضا می شود کربــ بلایمـ ،
اربعین راهی امــ ،
همهـ چیز لیست شد ،
به سراغ لیست می رفتم و کم و زیادش می کردمـ ،
تلاش های من برای رضایت گرفتن بی نتیجه ماند ،
سپردمش بهـ حضرت ارباب و فقط دعا و توسل به ائمهـــــ
در دلمــ امید بود می گفتم معجزه می کنند ،
هشت روز مانده تا اربعین ،
دلم هزار تکهـــــــ شد ،
مهربان اربابــــ دعای عرفهــــــ چیلات آن همهـــــ فریاد ،
روحانی کاروان می گفت همهـــــ ما را مسیر پیاده روی نجف تا کربــــــ بلا می بیند چهــ شد ؟
من بد بد ، اما مهربان ارباب اندازه دو کف دستـــــــ ...



بیقرار نوشت :
مهربان ارباب یادت هست هر کهــ از اول محرم پرسید اربعین راهی هستی ؟
گفتم هرچهــــ یار پسندد ؟
اما مهربان ارباب چطور می توان جا ماند و آرام بود ؟
مهربان اربابــــ دلمــــ پر است ، حسرت کربـــ بلایتـــ بماند چهـــ به روز و شب هایم آورد و می آورد ...
دریافت
دریافت
۱۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۲۳:۰۵
کــربــ بلایی محـب
رجب را می‌گذارد ماه هفتم سال ،

رجب را می‌گذارد شروع فصل عبادتش ،

و سه ماه ؛ رجب، شعبان و رمضان         " ماه‌های فصل عبادت " 

فصلی کهـــ می خواهد جنسی دیگر باشد " بندگی ما جنسی دیگر باشد "

رجب را می‌گذارد به نام امیرالمومنین(ع) ،

شعبان را به نام پیامبر(ص)

و رمضان را به نام خودش

حالا خدا دلش راضی می‌شود و فصل‌هایش همگی مرتّب می‌شوند ...

حالا در ماه هفتم هستیمـ ،

رجب ... شروع فصل عبادت ...

اگر می‌خواهی نامت در میان آدم‌های رجب و فصل عبادت نقش ببنند

و روزی که ندا می‌دهند: اهل ماه رجب کجایند؟

تو با صورتی درخشان و نورانی و تاجی پادشاهی از میان انبوه انسان‌ها برخیزی،

به عبادت این ماه شتاب کن ...                  " همهــ را همـ دعـاکنیم "

+

امام سجاد(ع) در ماه رجب به عمره مشرّف شده بود،و شب‏ و روز نزد کعبه نماز مى‏خواند،

و در حالى که پیوسته در سجده بود این ذکر از زبان ایشان شنیده میشد:
عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ
گناه از بنده‏ایت بزرگتر شده،پس بگذر گذشت از سوى تو زیبا باشد.

بیقرار نوشت :

میدانم کهـ میدانی از روز و شب هایمــ از دلی که دیگر دل نیست

آنقدر دلتنگی هایش را حبس کردم دیگر صدایی بر نمی خیزد

می نویسم کربــ بلا ...

و

یکــ نوا

کهــ تنها یک کلمه است اما مرحم دلی است که دیگر گمانم نفس های آخرش باشد ...

لیلهـــ الرغائب است اربابــ

دریابمــ اربابـــ ...                       

۲۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۵۹
کــربــ بلایی محـب


در دلم یک دنیا حرف هست که میخواهم بگویم برایتان آقا

آقا دلــــــــم گرفـــته است....!

یکبار شبانه رد شوید از کوچه قلبـــــــــم!

و دعایی کنیددر حقــــــــــم!

دود این شهر مرا از نفس انداخته است؛ به هوای حرم کربـــــ بلا محتاجم...

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۲ ، ۰۳:۲۵
کــربــ بلایی محـب

دلم حرم می خواد

دلم می خواد دوباره از اون پله های سیمانی برم پایین و یاد تو بیوفتم

همونجا بشینم و ..

خیره شم به ضریح ...

اونموقع باورم نشد کجام

خواب بودم...

خواب...

می گفتن اونجا گودال قتلگاهه

میگفتن هر کسی رفته اونجا دیگه نتونسته برگرده..

شاید سنگینی سکوت ناله مادر گرفتارش می کنه

 دلم حرم می خواد

دلم شعف حضور در حرم ساقی کربــــ بلا بودن رو می خواد

دلم بین الحرمین می خواد

دلم بی چارگی می خواد

دلم خواب می خواد

خواب کربلا

دلم می خواد دوباره بیام و نماز بخونم زیر گنبدت آقا..

دلم ..

خدایا تو این دل رو از من گرفتی که برای هیچ کس و هیچ چیز تنگ نمیشه جز کربــــ بلا

بهانه گیر شدم

من کربلا می خوام

خداااا..

میشه؟!!!؟!

من نبودم و هیچ کس نبود و خدا بود..

من بودم و هیچ کس نبود و خدا بود..

من نبودم و هیچ کس بود و خدا بود..

و خدا بود..

در تمام لحظه هایی که نمیدیدمش

در تمام لحظه هایی که بود و حس نمی کردم دستانش را و نگاهش را

در تمام لحظه هایی که نبودم

و خداوند به من نگاه کرد

و چقدر شیرین بود لحظه ای که فهمیدم که نمی فهمم او همیشه این قدر مهربان است

و خدای من مهربان است...

+++

بگذار خیال کنم تمام شهر بوی تو را می دهد

این که هستی و نمی بینمت آزارم می دهد

بگذار تصور کنم همه منتظرند..

یعنی می شود ؟

می دانم روزی می آیی!

متی ترانا و نراکــ؟!؟!

می گویند: گناه کفار است که فرج را نزدیک می کند و گناه شیعه ظهور را به تأخیر می اندازد

*اللهم عجل لولیک الفرج*

پ.ن:

نکند غرق شوم!

اسیر زرق و برق شهر رنگارنگ شوم!

اگر خود را به دام هر صیادی بیندازم

زخم های تنم...

مینویسم تا یادم نرود....

خدایا ما را از درگاهت دور مساز

و ما را از جمله بندگان خاص درگاهت بگردان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۰۷
کــربــ بلایی محـب

حال و هوای این روز های محرم و صفر من

شده بود مثل سال های پیش

مثل التماس های کودکانه  همان موقع

ولی چه حیف که

دوباره

دل به آرزویی بستم که

آرزو ماند..

و

یکطرفه بود...!

هــر قلـبی "دردی" دارد ...


فقــط نحوه ی ابراز آن متــفاوت است!


برخــی آن را در چشــمانــشان پنــ ـهــان می کنند و


برخــی در لبــخنـدشان....!

******

پ.ن:در دل درد است همان دردی که از هر طرف بخوانیش درد میشود

بغضم راه گلویم را بست

فریادم در گلو حبس شد

امان از سنگینی چیزی روی قفسه سینه ام

امان از این دوری و بیقراری دل

مولاجان نظری اشاره ای نگاهی...

دیگر دل بند نیست

خیمه عزایت دارد جمع میشود

محرم و صفرت تمام شد....!

آن همه قرار و مدار

معجزه ات که در حرم قولش را دادی

آقا برای دلم کاری کن...

میان قنوتت دعایم کن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۱ ، ۲۳:۱۶
کــربــ بلایی محـب