شهید باغبانی
شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۱۰ ب.ظ
به دلمــ قول داده ام دستش را بگیرمـ
و بیایمـ کنار تـــو ..
دلمـ قول داده باران نبارد
چون میخواهم یک دل سیر
قدر یکسال کهــ انتظار کشیده امـ نگاهت کنمــ
یک دل سیر برایت از تمام ناگفته ها حرف بزنمــ ..
میدانم وقتی بیایمـ همهـ حرفها یادم میرود
اما در سکوت و نگاهم حرف هاستــ ، فریاد هاستــ ..
شهید باغبانی
محرم نزدیک است ..
قافله دارد به کربــ بلا نزدیک میشود...
دل من هم دارد نزدیک میشود به دوسالگی نرفتن به کربــ بلا
آخر میدانی سال تولد من هجری شمسی نیست
سال تولد من هجری کربــ بلایست
من آن دم کهـ به کربــ بلا رفتهـ ام متولد شده امــ
![](//bayanbox.ir/id/3228576173188783868?preview)
و بیایمـ کنار تـــو ..
دلمـ قول داده باران نبارد
چون میخواهم یک دل سیر
قدر یکسال کهــ انتظار کشیده امـ نگاهت کنمــ
یک دل سیر برایت از تمام ناگفته ها حرف بزنمــ ..
میدانم وقتی بیایمـ همهـ حرفها یادم میرود
اما در سکوت و نگاهم حرف هاستــ ، فریاد هاستــ ..
شهید باغبانی
محرم نزدیک است ..
قافله دارد به کربــ بلا نزدیک میشود...
دل من هم دارد نزدیک میشود به دوسالگی نرفتن به کربــ بلا
آخر میدانی سال تولد من هجری شمسی نیست
سال تولد من هجری کربــ بلایست
من آن دم کهـ به کربــ بلا رفتهـ ام متولد شده امــ
روبهــ رویت نشستهــ امــ
چفیهــ امــ ، قرآن کوچکمــ ، تربت و تسبیح ..
همهــ چیز هستـــ ، تو هم هستی ..
چهــ حس خوب و قشنگی استــ کنار تو بودنــ ..
خاکی شده امــ ، یاد راهیان نور افتاده امــ ..
از اشک هایم قول گرفتهــ امــ
چون میخواهم یک دل سیر ، قدر یکسال و چند ماه انتظارمـ ببینمتــ ..
از کجا شروع کنمــ ؟ از کجا بگویمــ ؟
بگویمـ ، نگویمـ ، بنویسمـ ، ننویسمـ همهــ چیز را میدانیــ ..
تمام حرف ها و بغض هایمــ را جا میکنم در این نقطه چین ها ..
چفیهــ امــ ، قرآن کوچکمــ ، تربت و تسبیح ..
همهــ چیز هستـــ ، تو هم هستی ..
چهــ حس خوب و قشنگی استــ کنار تو بودنــ ..
خاکی شده امــ ، یاد راهیان نور افتاده امــ ..
از اشک هایم قول گرفتهــ امــ
چون میخواهم یک دل سیر ، قدر یکسال و چند ماه انتظارمـ ببینمتــ ..
از کجا شروع کنمــ ؟ از کجا بگویمــ ؟
بگویمـ ، نگویمـ ، بنویسمـ ، ننویسمـ همهــ چیز را میدانیــ ..
تمام حرف ها و بغض هایمــ را جا میکنم در این نقطه چین ها ..
۹۳/۰۶/۲۹