خدا به احوال بندگان آگاه است و رحمتش وسیع است
برای از تو نوشتن با تو حرف زدن
باید وضو گرفتــ ، رو بهـ قبلهـ نشست
دانهــ دانهــ تسبیح را چرخاند
قطرات اشک بچکد روی سجاده
مهربان اربابــ سلامـــ
امشب حرفــهـا دارمـ
دلمـ بهانه دارد ... دلم دلتنگی دارد ...
می بینی امـ از خودم متعجبمــ !
من کهــ بارها و بارها با صدای بلند بر سر دلمــ فریاد زده امـ
حد و مشتق های دلمـ بهـ سوی شمــا میل میکند
اما مهربان ارباب دست دلمـ را محکم تر از همیشهـــــ بگیر ..
"لرزش دست دلمـ را تو بدان"
بیقرار نوشت :
کتاب جاذبهـ دافعهـ امام علی(ع) را نخوانده امــ
اما اوینار برایمــ از سطر های آن کتاب زیاد حرف زده
* من بهـ دنبال توامــ ؟ تو بهـ دنبال کهــ ای ؟
من هیچ نمیبینمــ و تو بهــ دنبال چهــ ای ؟
زده امــ فریاد بر سر دل ، آری دل
چهــ آمد بر سر دل ... *
+
مهربان اربابـــ حسابمان از هم جداست ، حسابش را جدا کن از دستــ دلمـ ...
++
مهربان اربابــ بیقراری ام را کجا ، جا گذاشتهــــــ امـ ؟
مثل همیشه قشنگ بود به دلم نشست...
التماس دعا