در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

بسم الله الرحمن الرحیم
وَ إِن یَکَــــادُ الَّـــذِینَ کَفَـــرُوا
لَیُزْلِقُـــونَکَ بِأَبْصَــارِهِــمْ لَمَّـا
سَمِعُــوا الـذِّکْــرَ وَ یَقُــولُـونَ
انَّــهُ لَمَجْنُــونٌ وَ مَـا هُـــوَ إِلَّا
ذِکْـــــــــــرٌ لِّلْعَـــــالَمِیـــــنَ

"خداوند دست از دینش برنمیدارد
و ما دست از تو....حسین جان!"
نوکــــــــر رخ ارباب نبیند سخت است
شب اگر رخ مهتاب نبیند سخت است
لب تشـــنه اگر آب نبیند سخت است

یازهراکربــــ بلا ان شاء الله

پیوندها

پنجره دل می گشایمـ ، نگاهم گره میخورد بهـ آسمان پر ستاره شبــ

و دلی کهــ به وسعت این آسمان گرفتهــ استــ

مدتــهــا پیش بود منتظر یکـ تماس آشنا بودمــ

هرچهــ بیشتر میگذشت کمتر خبری می شد

دیوار دلم هر روز بیشتر از روز قبل فرو میریخت

تا اینکهــ درست زمانی کهــ انتظارش را نداشتمـ ...

تلفن همراهم و یک شماره آشنا ، نا آشنا 

می گفت کولهـ ات را ببند چند روز دیگر راهی میشویمـ ،

او حرف میزد از هزینه سفر ، زمان حرکت و ....

اما من دهانم را انگار قفل کرده بودند !

اما منتظر بلهـ یا نهــ بود

اشک هایم دوید در چشمانمــ ،

همهـ چیز یادم آمد ...

خاطره اولینبار ...

همان دم کهــ قدم بهـ قدم ، نفس در سینه حبس ،

با چشمانی بارانی بهـ سوی حرم قدم بر میداشتمــ ...

بین الحرمین و یک قدمـ به سوی حرمـ علمدار یک قدم به سوی حرم ارباب ...

درد دل با اربابــــــــ :

مهربان اربابمـ ، ببین چهـ بر سر دلم آمده

بیقراری اش را چهـ کنم ؟

حال و هوای بارانی اش را چهـ کنم ؟

یکبار دیگر فقط یکبار دیگر کربــ بلاییم کن

بهـ هوای حرمتـ محتاجمـ

بیقرار نوشت :

گاهی وقتـهـا هم هست همهـ چیز محیا است

اما دست دلت آنقدر گناه کرده کهـ ناتوان است از گرفتن رزقی که جلویت هست ...

دست و پا وقتی نباشد نردبان بی فایده است ...

+

در ماه شعبان این اذکار ثواب بسیار دارد :
هر روز هفتاد مرتبه " اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ "
هزار بار ذکر " لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ "
هر روز هفتاد مرتبه " اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ "
التماس دعا
۴۲ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۰۲:۴۴
کــربــ بلایی محـب

در شهر مهــمانی بهـ پا شد

مهمانی لالهــ هــــای گمنامــ

کوچهـ پس کوچهــ های شهر

عــــــطر و بــوی  تربتــ کربــ بلا 

حسینیهـ عاشقان میزبان پنج شهید گمنامــ 

ساعت 11 صبح دوشنبهــ 15 اردیبهشت " دانشگاه آزاد "

دو فرزند حضرت زهرا(س)

* نسیمی جان فضا میــآید بوی کربــ بلا میـــــآید *
مسافران کربــ بلا ...
ذکر یا حسین (ع) و یا زهرا (س)
روضهــ اباعبدالله ...
چشمان بارانی و پراز التماس ...
هوا گرمــ ، آفتاب سوزان
میدانی چند سال استخوان هایشان زیر این آفتاب سوزان بوده است؟
هم وزن روزهای تولدش شده است ... هم وزن علی اصغر امام حسین (ع) ...


۴۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۱۷
کــربــ بلایی محـب
رجب را می‌گذارد ماه هفتم سال ،

رجب را می‌گذارد شروع فصل عبادتش ،

و سه ماه ؛ رجب، شعبان و رمضان         " ماه‌های فصل عبادت " 

فصلی کهـــ می خواهد جنسی دیگر باشد " بندگی ما جنسی دیگر باشد "

رجب را می‌گذارد به نام امیرالمومنین(ع) ،

شعبان را به نام پیامبر(ص)

و رمضان را به نام خودش

حالا خدا دلش راضی می‌شود و فصل‌هایش همگی مرتّب می‌شوند ...

حالا در ماه هفتم هستیمـ ،

رجب ... شروع فصل عبادت ...

اگر می‌خواهی نامت در میان آدم‌های رجب و فصل عبادت نقش ببنند

و روزی که ندا می‌دهند: اهل ماه رجب کجایند؟

تو با صورتی درخشان و نورانی و تاجی پادشاهی از میان انبوه انسان‌ها برخیزی،

به عبادت این ماه شتاب کن ...                  " همهــ را همـ دعـاکنیم "

+

امام سجاد(ع) در ماه رجب به عمره مشرّف شده بود،و شب‏ و روز نزد کعبه نماز مى‏خواند،

و در حالى که پیوسته در سجده بود این ذکر از زبان ایشان شنیده میشد:
عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ
گناه از بنده‏ایت بزرگتر شده،پس بگذر گذشت از سوى تو زیبا باشد.

بیقرار نوشت :

میدانم کهـ میدانی از روز و شب هایمــ از دلی که دیگر دل نیست

آنقدر دلتنگی هایش را حبس کردم دیگر صدایی بر نمی خیزد

می نویسم کربــ بلا ...

و

یکــ نوا

کهــ تنها یک کلمه است اما مرحم دلی است که دیگر گمانم نفس های آخرش باشد ...

لیلهـــ الرغائب است اربابــ

دریابمــ اربابـــ ...                       

۲۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۵۹
کــربــ بلایی محـب

آل عمران آیهـ 104  :

وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنها رستگارانند

* شهادت مبارکــ *

برایت واژه ها همــ سوگوارند

برایتــ همهــ ابر بهارنــــد

آسمانی گشتیـ و در محضر خوبانیــ

در محضر خوبانـــ دعــآ گوی ما باش

این روزها برای مادرش روضه نخوانید
از حسین بخوانید علی او میشود علی اکبر حسین ... اربا اربا
از زهرا برایش بخوانید
یاد ضربه ی ناغافل ... اورا میکشد
برای مادرش روضه نخوانید

دل نوشت :

" مادر دو بخش دارد و قصه بی مادر ما از پشت در شروع شد "

بیقرار نوشت :
صدای روضه مادر فضای اتاق کوچکم را گرفته اما نهــ دستانم را یارای نوشتن استـ

نهــ کلمهــ و جمله ای در ذهنم برای فریاد عمق درد و بغض هایمــ دارمـ ....

ما زنده به لطف و رحمت مادرمــان زهرائیمـ

مامور برای خدمت مادرمــان زهرائیمــ

روزی که تمام خلق حیران هستند

ما منتظر شفاعت مادرمــان زهرائیمــ

" ایامــ فاطمیهــ تسلیتـــ "

التماس دعــای فراوان فراوان 

دریافت

۴۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۲۷
کــربــ بلایی محـب

باران می باریـــــــد

شهر را آب و جارو کردند برایمانـــــ

گرد و غبار گناه و زرق و برق شهر را از جسم و روحمان شستند . . .

ایستگاه اول :

اندیمشک : اردوگاه شهید کلهــــر 

ایستگاه دومـ :

خرمشهر : اردوگاه شهید باکری

در حیاط اردوگاه راه میرفتمـ ، خواب بر چشمانم حرام شده بود

مادر شهید سید علی دوامی را دیدمــ . ..

ایستگاه سومـ :

اروند ، سرزمین نخل های بی سر "فاصلهــ تا کربــ بلا 600 کیلومتر"

راوی از موقعیت جغرافیایی و عملیات والفجر هشت حرف میزد

یاد فیلم در بند اروند افتادمــ

یاد شب هایی کهــ با دیدن این فیلم بارانی شدمــ !

دلمــ گرفتـــ . . .

گوشهــ ای نشستم و زیارتــ عاشورا

عاشورا را آرام آرام میخواندمــ و کسی در من روضه میخواند . . .

سجده بر خاکـــ . . .

ایستگاه چهارمـ :

شلمچهــ ، بوی چادر خاکی حضرت زهرا(س)  "275 کیلومتر تا کربــ بلا "

مسیر اسارت را طی کردیمـ ، به بالای تل رسیدیمــ

گنبد فیروزه ای ، بوی تریتـــ . . .

از هر سو صدایی میآمد ، شب جمعه ای کهــ همهــ کربــ بلایند و ما در کربــ بلای ایرانــ . .

صدایی آشنا میآمد ، حرف دل میزد . . .

حاج حسین یکتا : میخواهم کمی برایتان جغرافیا ، کمی ادبیات و . . . بگویمــ !

روضهــ در و مسمار و آن کوچهــ و دست های بستهــ . . .

با چشمان بارانی رو بهــ قبلهــ . . .

اَلسَّلـامُ عَلَى الْحُــــسَیْنِ

وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ

وَ عَلى اَوْلـــــــادِ الْحُسَیْنِ

وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَـــیْنِ

ایستگاه پنجمــ :
"عملیاتــ رمضان ، بغض هایی که هق هق شد "
مداح بهــ زبان مازندرانی از مادر شهید میگفت ،
از مادر شهیدی کهــ سالهاست چشم بر در دارد
هر کدامــ قبر شهید گمنامی را سجده کرده بودیمــ
ایستگاه ششمــ :
"طلائیهـ ، دو رکعت نماز عشق "
زبان قاصر و دستانم ناتوان است از حال و هوایمـ در قطعهـ ای از بهشت . . .
ایستگاه هفتمـــ :
هویزه ، آخرین جمعـهــ سال ،
غروب جمعهــ کهــ دلت میگیرد کهـ آقایتــ نیامده کنار مزار شهید سید حسین علم الهدی . . .
ایستگاه هشتمــ :
جمکران ، آخرین شنبهــ سال ،
قدم بهــ قدم با جسمـ پر گناه و دلی بیقرار بهــ سویت میآمدمــ . .

بیقرار نوشت :
اگر قابل بدانید دعا گوی دوستان حقیقی و مجازی بوده امــ
امسال کهــ سال مادر خوبی هاستـــ
رزق همهــ خلق بهــ دست زهراستــــ
از سفره فاطمیهــ اش معلومــ استـــــ
سالی کهـ نکوست از بهارش پیداستــ
التماس دعــآی فراوان فراوان . . .
دریافت
۲۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۰۲
کــربــ بلایی محـب