در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

بسم الله الرحمن الرحیم
وَ إِن یَکَــــادُ الَّـــذِینَ کَفَـــرُوا
لَیُزْلِقُـــونَکَ بِأَبْصَــارِهِــمْ لَمَّـا
سَمِعُــوا الـذِّکْــرَ وَ یَقُــولُـونَ
انَّــهُ لَمَجْنُــونٌ وَ مَـا هُـــوَ إِلَّا
ذِکْـــــــــــرٌ لِّلْعَـــــالَمِیـــــنَ

"خداوند دست از دینش برنمیدارد
و ما دست از تو....حسین جان!"
نوکــــــــر رخ ارباب نبیند سخت است
شب اگر رخ مهتاب نبیند سخت است
لب تشـــنه اگر آب نبیند سخت است

یازهراکربــــ بلا ان شاء الله

پیوندها

داداش سید حال زمین خورده ها حال اوناییکه کمرشون شکسته حال اوناییکه دست به کمر میگیرن خوب متوجه میشی داداشی خواهر ۲۲ ساله تو اینروزا دست به کمر میگیره!!!! اینروزها تو شهر که گم میشم یهو متوجه میشم میبینم پیش توام ! راس همون ساعت ، ساعت دلتنگی من و تو ظهر هاست!چقدر دلم میخواد بیام پیشت بعد باهم بریم مسجدجامع نماز ، داداشی دلم خیلی گرفته!!!خیلی خسته ام ! خستگی جسمی و روحی !!! ممنون از اینکه منو با خودت بردی لایی رودبار ۴۸ ساعت ! دقیقا ۴۸ ساعت!داداشی باید میگفتم یه عالمه زمان نباید میذاشتم!!!!!داداش آبجی کوچولوت بیشتر از همیشه به کمکت احتیاج داره !!! میدونم داری نگام میکنی ! میدونم به دستای بی رمقم توان نوشتن خودت دادی!داداشی،داداش سید آبجی تنهاست !دعا کن برای آبجی..!

کــربـــ بلایی!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۲ ، ۲۲:۲۴
کــربــ بلایی محـب

چطور جواب اشک هایم را میخواهی بدهی؟

بچه های جهادی را جمع میکنی من اضافی ام؟

این است رسمش؟

من جهاد میخواهم !

من که پنجشنبه با نگاهم همه حرفها را گفتم ...!

باشد نگاه نکن ....

باشد سکوت کن ....

باشد تنبیه کن!

مرا راهیان نمیبری !

مرا جهاد نمیبری!

مرا با خودت چندیست هیچ کجا نمیبری !

میگویی با پای دلت بیا!

سیــــــــــــد داداشی یادم میآوری جهاد پارسال را !

سید یک سوال چطور دوستانت پر کشیدند تو توانستی دنیا را تحمل کنی؟

سید خیلی سخت است رفیقان بروند و تو از قافله جا بمانی!

بیـــــــــــــــــقـــــــــــــــراری هم برای خودش عالـــــــــــمی دارد !

فقط امشب یک چیز را یادت بیاید ....

شب آخر حرم سقای کربـــــــ بلا و آن استخاره و قول علمدار کـــــــربـــ بلا ....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۲ ، ۲۲:۲۱
کــربــ بلایی محـب

آقا اجازه!دل زده ام ازتمام شهر

بی تو دلم گرفته ازاین ازدحام شهر

آقا اجازه!دست خودم نیست خسته ام

در درس عشق من صف آخر نشسته ام

در این کلاس عاطفه معنا نمی دهد

اینجا کسی برای تو بر پا نمی دهد

آقا اجازه!بغض گرفته گلویمان

آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان.....

 منبع:deltang.blog.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۲ ، ۱۵:۵۲
کــربــ بلایی محـب
دلم برای آسمانت تنگ است...

دلم برای شهدایت تنگ است...

دلم برای بچه های روستایت تنگ است...

دلم برایت تنگ شده است...

لایی رودبار مرا بخوان...

انتظار زیادی است؟

میخواهم ۴۸ ساعت درب آسمان به رویم گشوده شود!

لایی رودبار خسته ام...

از زرق و برق این شهر فریبنده و آدمهای رنگارنگش خسته ام...

باز میخواهم خاکی شوم ...

باز میخواهم کودکان روستا صدایم کنند...

باز میخواهم در تو قدم بردارم...

باز میخواهم فراموش کنم آنچه به روزم آمده...

باز میخواهم بر دستان مادر شهید سورتچی و دارابی بوسه بزنم

و با زبان مازندرانیش دعایم کند و برات کربــــ بلایم امضا شود

لایی رودبار بهشت روی زمین مرا بخوان....

پ.ن:خسته از تمام روز مرگی هایم دوس دارم از شهرم بروم به میان مردمی که صداقت در کلامشان موج میزند و دوری از خانه وخانواده و امکانات رفاهیت را حس نمیکنی!آری من دلم تنگ است!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۲ ، ۱۵:۴۶
کــربــ بلایی محـب

دلــــــــم را راهی حوالی تـــــــــــــــو میکنم

دریاب بی قـــــــــــــــــــــــــــــــراری ام را.....

+ عتبات یادی از دلم کرده

نجف ایـــــــــوان طلا

کــــــــربـــ بلا حـــرم ساقــــــی بین الحــــــــــرمین  حرم اربـــــــاب

کاظمین دنبال سقــــــــاخونــــــه

سامرا بارون ببار!

خدایا دریـــــــابم!!!

++ علمدار شهرم اثبات کردی بودنت را ممنونم که تنهایم نگذاشتی ونمیـــــگذاری !!!

نوکــــــــر رخ ارباب نبیند سخت است

شب اگر رخ مهتاب نبیند سخت است

لب تشـــنه اگر آب نبیند سخت است

کربـــ بلا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۴
کــربــ بلایی محـب