در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

بسم الله الرحمن الرحیم
وَ إِن یَکَــــادُ الَّـــذِینَ کَفَـــرُوا
لَیُزْلِقُـــونَکَ بِأَبْصَــارِهِــمْ لَمَّـا
سَمِعُــوا الـذِّکْــرَ وَ یَقُــولُـونَ
انَّــهُ لَمَجْنُــونٌ وَ مَـا هُـــوَ إِلَّا
ذِکْـــــــــــرٌ لِّلْعَـــــالَمِیـــــنَ

"خداوند دست از دینش برنمیدارد
و ما دست از تو....حسین جان!"
نوکــــــــر رخ ارباب نبیند سخت است
شب اگر رخ مهتاب نبیند سخت است
لب تشـــنه اگر آب نبیند سخت است

یازهراکربــــ بلا ان شاء الله

پیوندها

نمیدانم چه گونه حرف هایم را برایت مکتوب کنم 

این همه کلماتِ به صف کشیده را کنار هم بگذارم

تابشود حرفِ دلم .. حرفِ دل برایِ شما .. 

باید چشم هایم را ببندم تا خودم را کنار مزارت بیابم..

.

.

.

 .

گمانم دیگر با چشم های بسته هم می توانم این مسیر را طی کنم 

چند قدم مانده به مزارت ، 

سر به زیر می اندازم ..

اینبار نمی خواهم به عکس مزارت نگاه کنم 

نمیخواهم حرف هایم را از چشم هایم بخوانی

.

.

.

.

دی ماه از راه رسید و عطر نرگس مزارت پیچیده شد در تمامِ شهر

اصلا دی چرا؟ ماه تولد و شهادت علمدارِ شهرم 

ماه تولد و شهادتت با تمامِ ماه های سال فرق دارد 

حضورت پُر رنگ تر از همیشه است 

احساس میکنم از آسمان نگاهمان نمیکنی 

روی همین زمین خاکی هستی و برایمان علمداری میکنی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۶ ، ۲۰:۲۲
کــربــ بلایی محـب

چیزی تا اربعین مهربان ارباب نمانده 

و خوشا به سعادت آنانی که برات کربلایشان را گرفتند 

و باز هم اسم ما در لیست جا مانده ها یابد خاک بخورد

داستان تلخیست جا ماندن.. 

اما باید او را راهی کنم 

خودم بارها و بارها به ارباب گفته بودم 

اگر او اربعین ایران بماند من دق میکنم 

ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها جایش ایران نیست 

ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها باید کنار جدش باشد 

و من تمام توان خودم را جمع میکنم تا کوله اش را ببندم 

با برداشتن هرکدام از وسایل مورد نیاز این سفر.. 

باید کمی بنشینم دندان روی جگر بگذارم دست به دیوار بگیرم بلند شوم نفسی پر از درد بکشم 

نمیدانم الان چه موقع افتادن خاطرات آن سفر پیاده روی اربعین در  چشمانم است 

اصلا پیاده روی اربعین با کربلا رفتن های عادی زمین تا اسمان فرق دارد

هر قدمی که بر میداری روضه است 

هر چه که میبینی میشنوی روضه است

یکبار که به پیاده روی اربعین بروی

بعد از آن روز اربعین هیچ چیز و هیچ کجا آرامت نمیکند.. 

خیلی سخت است برای کسیکه یکبار راهی شده است جا ماندن از قافله 

باید راهی اش کنم 

میداند در دلم چه میگذرد 

میبیند احوالم را 

بغض در گلویم را

اشک چشم هایم را 

دستان لرزانم را 

دلم را خوش کرده ام به این جمله 

برات کربلایت را از آقا میگیرم

مهربان اربابم فراموشم نکرده ای 

چون خیلی دستم را گرفته ای 

اما آقا جانم مرد این بار گران نیست دلِ مسکینم 

نمیتوانم تاب بیاورم.. دلتنگم و بیقرار... 


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۶ ، ۱۸:۲۲
کــربــ بلایی محـب

این پخش زنده های کربلا ذره ذره دلم را میسوزاند به کنار 

این روضه ها هم نمک میشود روی زخم کربلا ندیدنم به کنار

بغض راهمانند استخوان در گلویم میکند به کنار 

آقاجانم مهربان اربابم 

مشبک های ضریحت را پنج سال است لمس نکرده ام ،

نه تنها لمسش نکرده ام با چشم سر هم ندیده ام 

دلم روحم جانم کربلا میخواهد..

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۶ ، ۲۰:۴۸
کــربــ بلایی محـب