در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

در هوایتــــــ بیـــ قرارمـــ

بسم الله الرحمن الرحیم
وَ إِن یَکَــــادُ الَّـــذِینَ کَفَـــرُوا
لَیُزْلِقُـــونَکَ بِأَبْصَــارِهِــمْ لَمَّـا
سَمِعُــوا الـذِّکْــرَ وَ یَقُــولُـونَ
انَّــهُ لَمَجْنُــونٌ وَ مَـا هُـــوَ إِلَّا
ذِکْـــــــــــرٌ لِّلْعَـــــالَمِیـــــنَ

"خداوند دست از دینش برنمیدارد
و ما دست از تو....حسین جان!"
نوکــــــــر رخ ارباب نبیند سخت است
شب اگر رخ مهتاب نبیند سخت است
لب تشـــنه اگر آب نبیند سخت است

یازهراکربــــ بلا ان شاء الله

پیوندها

ازعــتــبــات بــگــویــم؟

دوشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۱، ۰۶:۲۳ ب.ظ

یکماه قبل بود ۲۲ مهر ساک بسته ،یک عالمه اس ام اس حاوی التماس دعا و دل بـــیـــقــرار مـــن

۵صبح ۲۳مهر راهی شدن "لحظه خداحافظی در اوج ناباوری"...

انتظارت تموم شده؟!

خدا کند بروید "کـــربــ بــلــا" برگردید آنوقت میدانید برای نوشتن تک تک این جملات،خاطرات چه میکشم!

اتوبوس حرکت کرد...

۲۴مهر مرز مهران

۱۲۰کیلومتر تا نجف

۱۵۰ کیلومتر تا کربلا

*تابلو که دیدم یاد شلمچه افتادم *

۲۷۵کیلومتر تا کربلا...”یعنی مرا لایق ۲۷۵کیلومتر پیاده روی نمیدانی؟”

حالا شده بود ۱۵۰ کیلومتر تا کـــربـــ بــلــا

دیگه بوی وصال می اومد،بوی تربت،بوی مهربونی،بوی عطر ونسیم کربلا

وارد خاک عراق که شدیم وقتی از مرزردشدیم نخلستون بودیاداروندافتاده بودم...

غریبی امام اولم انگار یه چیزی راه گلوم بسته بود هوا برام سنگین بود

نجف ...

نماز مغرب و عشا درست الله اکبر اذان بود به درب ورودی حرم امام علی (ع)رسیدیم

"تصورم یه چیز دیگه بود "...

خدای من حرم و صحن و سرای امام اولم اینه؟

روبه روم ایوان نجف بود

اذن دخول نخوندم یهو دیدم تو صف نماز جماعتم تا حالا اینجور نماز نخونده بودم نماز که تموم شد سجده شکر و دو رکعت نماز زیارت دیگه اشک چشام بند نمی اومد...

وقتی چشام ضریح دید روم نشد برم ضریح تو دستام بگیرم فقط ایستادم نگاه کردم و زیارتنامه خوندم چه زیارتنامه ای یه حال و هوای خاص یه حالی که تاحالا نداشتی

انشاالله برید حرم و صحن وسرای مولای غریبمون از نزدیک ببینید ...

سه روز به سرعت برق و باد گذشت اینقدر سریع که دیدم یه حلقه بزرگ ایرانی ها دارند دعای وداع میخونند دارند با آقا خداحافظی میکنند سر بالا میکردی رو به رو ایوان نجف

آقا داری با دلم چیکار میکنی ؟

لحظه ورودم ایوان نجف الانم رو به رو ایوان نجف ...

آقا ایوان طلات دلم برد ...

نسیم پرچمت دلم برد...

صحن و سرات دلم برد...

خادم هات شستن ضریحت دلم برد ...

من چطور برم ...

من دل به ضریحت دخیل میبندم ...

مولای غریبم دست خالی اومدم ...

دست خالی منو برنگردون ...

منو یادت نره مولا...

به صحن و سراش نگاه میکردم یاد روز اول و چطور ورودم به حرم

تو صحن و سرات راه رفتن

صبح روز دوم بود یکی دستام گرفت منو کل حرم چرخوند وای چه حالی بود

امان از لحظه ای که رفتیم کوفه ...

وقتی از مولای غریبم خداحافظی کردم دیگه به پشت سرم نگاه نکردم

تو مسیر از حرم تا هتل دیگه من نبودم یه تیکه از دلم به ضریح آقا گره زده بودم داشتم میرفتم ...

رفتیم کربلا ...

از "پیش پدر به پیش پسر" ...

با عطر حرم پدرش وارد حرم شدیم

انگار اذن دخولم صادر شده بود

انگار میگفت بیا ...

اما پاهایم انگار نمیخواست یاریم کند...

لحظه ای که چشمم به حرم ساقی اش افتاد هی مدام پلک میزدم

انتظار تموم شده؟

من خوابم ؟

دیگه این گنبد طلایی واقعیه؟خواب نیست؟

نسیم پرچمش...وقتی این پرچم تکون میخورد دلت می برد

روبه روی ساقی اش ایستادیم اجازه گرفتیم

شب جمعه راه بری تو بین الحرمین

شب جمعه ای که همه حرم امام حسین(ع)هستن

شب جمعه ای که نماز مغرب و عشا تو صحن و سراش باشی ...

رسیدم به در ورودی حرم

من سراپا گناه راه دادی به حرم و حریمت؟

منو راه دادی؟اونم شب جمعه؟

چطور بیام رو به رو ضریحت بایستم

قرارمون یه چیز دیگه بود 2 رکعت نماز یه زیارت عاشورا تو بین الحرمین

اما انگاری دستم گرفتی آوردی تو حرم خودت ؟

کجا دلم لرزید !

کجا دلم خریدی !

چطور پا گذاشتم به حرمت؟

خودمو میون جمعیت دیدم داشتم میرسیدم به شش گوشه

اما خودمو عقب میکشیدم آقا من لایق اینهمه مهربونی نیستم روم نمیشه بیام ضریحت توی دستام بگیرم ...

همینکه راهم دادی کافیه ...

انشاالله شب جمعه برید کربلا ...

اونقدر حرم شلوغه ... اونقدر بین الحرمین شلوغه ...

روزی بشه با چشم سر حرم ببینید دیگه بگن عتبات با پای دل برید برگردید

از روزیکه اومدم نمیتونم روضه گوش بدم

ناخودآگاه با دیدن حرم اشکام سرازیر میشه ...

اگه بدونید صحن و سرای ساقی اش چقدر خوشگله ...

حرم حضرت ابوالفضل میرفتم برام دل کندن خیلی سخت بود

سه روز کربلا اونقدر زود تموم شد که لحظه وداع تو باورم نمگنجید تموم شده باید بری

شب آخر حرم باب الحوائج ایرانی ها به معنای واقعی کلمه غوغا کردن

مداح ایرانی وقتی روضه خوند دلها آماده شد

توی حیاط باب الحوائج یه مسیر سینه زنان رفتن

وقتی میگفتن

ای اهل حرم میرو علمدار نیامد ... علمدار نیامد... حسین

سقای حسین سید و سالار نیامد...علمدار نیامد...حسین

همه چی انگار زنده شده بود ...

"سقا رفته بود آب بیاره اما نیومده بود "

مرد و زن ، پیر و جوون هیچکی تو حرم نبود چشماش بارونی نباشه ...

زیارت عاشورا تو بین الحرمین

دو تا گنبد طلایی

دو شب اونم تو بین الحرمین

چه حالی داره؟

چه به روزم آورد ...

تل و خیمه گاه

بین الحرمین تو اولین نگاه

حرم ساقی اش و صحن و سراش و دعای وداع

من چی بگم از حرم حسین و قتلگاه

از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین

دست و پا میزد حسین

زینب صدا میزد حسین

وقتی که چشمام گهواره دید

وقتی تو مسیر رفتنمون بود دست راست و دست چپ و میدون مشک

وقتی دیدم مقام علی اکبر

علقمه ، آب فرات

تو کربلا نمیدونید چه به روزم اومد

بالای تل یه لحظه نگاه به مقتل

او بانوی صبر بوده است ...

او در کربلا چه کشید نمیدانم !

او با بهانه های رقیه چه به روزش آمد نمیدانم

او و دستهای خالی رباب نمیدانم

او و داغ فرزند ، برادر،برادر زاده ...

حمله به خیمه ها

او بانوی صبر هست و بس!

سامرا

"اونقدر بهم فشار اومده بود که تا سر مرز کوتاه مختصر مفید حرف میزدم "

نه بارگاهی نه ضریحی نه گلدسته ای

سامرا که رفتیم بارون شروع به باریدن کرده بود

توی حیاط زیر بارون زیارتنامه و اذن دخول خوندیم

سامرا در حد یه زیارتنامه و نماز زیارت بود

بخاطر مسائل امنیتی

کاظمین

کاظمین که میری انگار تو مشهد هستی هی دنبال سقا خونه پنجره فولاد بودم

خیلی صحن و سرا و گنبد و گلدسته اش قشنگه

کاظمین هم در حد زیارت و نماز بود

یه چیز خیلی جالب این بود که نماز مغرب و عشا حرم امام جواد و امام موسی کاظم بودیم

سفر تموم شد اما دل بازم بیقراری میکرد

اینبار برای اینکه چطور میخواهد با این دوری بسازه

اینبار برای اینکه نکنه آقا دیگه دعوت نکنه

سید هم تو این سفر بود

بودنش حس میکردم اینکه هست

داره محرم میاد

دلم تنگه ...

این روزها که داره میاد واسم همه اش زنده شدن خاطرات کربلاس ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۲۲
کــربــ بلایی محـب

کربــ بلا

نظرات  (۱)

شنیدن کی بود مانند دیدن ....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">